تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
عشق-محبت- دوستی
و آدرس
smehdi.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
و چه اندازه عجيب است ...
روز ابتداي بودن ...
وچه اندازه شيرين است امروز ...
روز ميلاد تو ...
روز تو ...
روزي كه آمدي ...
دست دست حالا همه با هم
همه باید برقصن
حالا نوبت فوت کردن شمعِ
بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریهی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه، رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات بهونهاست واسه خوندن همین شعر و ترانه تو دنیای ما زندهاست واسه تولد تو باید دنیا رو آورد ستاره رو سرت ریخت، تو رو تا اسمون برد تولدت عزیزم پراز ستاره بارون پر از باد کنک و شوق، پر از اینه و شمعدون الهی که همیشه واسه تبریک امروز بیان یه عالم عاشق، بیاد هزار تا مهمون
التماس مال دیروز بود...
مال زمان نادانی...
اکنون میخواهی بروی...
برو...
بسلامت...
كاش دستي بود براي گرفتن كاش شانه اي بود براي گريستن كاش چشمي بود براي ديدن كاش گلي بود
براي پژمردن كاش كاش كاش.......... چه مي گويم؟ ديگر او را نيست اندك تواني براي ماندن
مردانه که دلت بگیرد کدام زن میخواهد آرامت کند…؟
مردانه که بغض کنی چه زنی توانایی آرام کردنت را دارد…؟
مرد که باشی حق این ها را نداری…
مرد که باشی حق ات فقط در دل نگهداشتن است….
مرد که باشی از دور نمایِ کوهی را داری , مغرور و غمگین و تنها….
مرد که باشی شب که دلت بگیرد یک نخ سیگار روشن میکنی و خودت را پشت دودش پنهان میکنی….
مگر یادت میگذارد که آرام باشم؟ مگر خاطره هایت میگذارند که بی تو زندگی کنم؟ محال است بی تو بودن ، خیال است با تو پر کشیدن... مگر یادت میگذارد که فراموشت کنم کاش اینجا همان آغاز بود ، کاش هیچ آغازی پایان نداشت گرمای تنت بر روی تنم نشسته، جای بوسه هایت بر روی گونه ام مانده از وقتی رفتی صدها بار توبه کردم ، اما باز هم هوس آغوش گرمت را کردم من عاشق، محکوم به تنهایی ام ! مگر عشقت میگذارد که بی خیالت شوم؟ مگر تو میگذاری.... شب شد و اشکهایم بیشتر ، دلم هوای تو را کرده ، باز هم میگویم با همین چشمهای تر: برگرد که دلم گرفته ، کجایی که یک عالمه دلتنگی در قلبم نهفته ! مگر میشود بی نفس زندگی کرد، ای که تو هستی نفس در سینه ام! مگر میشود بی عشق زندگی کرد، ای که تو هستی تمام زندگی ام! مگر میشود بی یار زندگی کرد؟ ای که تو هستی تمام هستی ام! مگر میشود بی تو زندگی کرد ؟ نه من حتی نمیتوانم فعل نتوانستن را در هوای بی تو بودن صرف کنم! مجرمی نیستم که اسیر تنهایی شوم ، فراری میشوم ، باز هم در به در این دنیا و یک دیوانه ی زنجیری میشوم ، تا در این حال و هوای جنونم تو را پیدا کنم.... مگر بی تو بودن میگذارد که خوشحال باشم؟ آب خوشی نیست که بی تو از گلویم پایین رود، هر چه شود محال است عشق تو از قلبم بیرون رود!
بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود
اهل زمين نبود نمازش شكسته بود
برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود
تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود
چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت
عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر
پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود
مگر یادت میگذارد که آرام باشم؟
مگر خاطره هایت میگذارند که بی تو زندگی کنم؟
محال است بی تو بودن ، خیال است با تو پر کشیدن…
مگر یادت میگذارد که فراموشت کنم
کاش اینجا همان آغاز بود ، کاش هیچ آغازی پایان نداشت
گرمای تنت بر روی تنم نشسته، جای بوسه هایت بر روی گونه ام مانده
از وقتی رفتی صدها بار توبه کردم ،اما باز هم هوس آغوش گرمت را کردم
من عاشق، محکوم به تنهایی ام !
مگر عشقت میگذارد که بی خیالت شوم؟
مگر تو میگذاری….
شب شد و اشکهایم بیشتر ، دلم هوای تو را کرده ، باز هم میگویم با همین چشمهای تر:
برگرد که دلم گرفته ، کجایی که یک عالمه دلتنگی در قلبم نهفته !
مگر میشود بی نفس زندگی کرد، ای که تو هستی نفس در سینه ام!
مگر میشود بی عشق زندگی کرد، ای که تو هستی تمام زندگی ام!
مگر میشود بی یار زندگی کرد؟ ای که تو هستی تمام هستی ام!
مگر میشود بی تو زندگی کرد ؟ نه من حتی نمیتوانم فعل نتوانستن را در هوای بی تو بودن صرف کنم!
مجرمی نیستم که اسیر تنهایی شوم ، فراری میشوم ، باز هم در به در این دنیا و یک دیوانه ی زنجیری میشوم ، تا در این حال و هوای جنونم تو را پیدا کنم….
مگر بی تو بودن میگذارد که خوشحال باشم؟
آب خوشی نیست که بی تو از گلویم پایین رود، هر چه شود محال است عشق تو از قلبم بیرون رود!
زیبا ترین اتفاق صبح اون موقعس که... چشم باز کنی... بین تاریکی و روشنایی... حضور یارت رو حس کنی آهسته دستش رو لمس کنی... نفس بکشی... و با خودت بگی من عاشق این بوی تنتم .....!!!